داستان عاشق برنمی گردد

– داستان کوتاه عاشق برنمی گردد دختری به کورش کبیر گفت من عاشق شما هستم کوروش به او گفت لیاقت تو برادر من است..

داستان کوتاه عاشق برنمی گردد

دختری به کورش کبیر گفت من عاشق شما هستم

کوروش به او گفت لیاقت تو برادر من است

با دیگران به اشتراک بگذارید:

امتیازدهی: